#دلنوشته_های_من #اعتکاف #مسجد مادر سه شهید و یک جانباز(کدخدایی) به دوستانم گفته بود ؛ با مجتبی رمضانی کار واجب دارم. همان یکشنبه ۱۶ دیماه که مطلع شدم به اتفاق تعدادی از رفقا خدمت ایشان رسیدیم. اوامری داشت که شنیدم و قول پیگیری دادم . از این فرصت ناب استفاده کرده و به ایشان گفتم :…
#دلنوشته_های_من
#اعتکاف
#مسجد
مادر سه شهید و یک جانباز(کدخدایی) به دوستانم گفته بود ؛ با مجتبی رمضانی کار واجب دارم.
همان یکشنبه ۱۶ دیماه که مطلع شدم به اتفاق تعدادی از رفقا خدمت ایشان رسیدیم.
اوامری داشت که شنیدم و قول پیگیری دادم .
از این فرصت ناب استفاده کرده و به ایشان گفتم :
هر ساله در اعتکاف برای مردم شهر نوکری میکردیم اما امسال متولیان امر ،
به نیت قربه الی الله این توفیق رو از ما گرفتند و حالا مسجدی برای برگزاری اعتکاف نداریم.
ده ها مسجد هم دیدیم اما شرایط برگزاری اعتکاف نداشتند.
اگر امکان دارد به فرزندانت دستور بده به ما کمک کنند .
همان لحظه دعا کرد و گفت : مطمئن باشید خدا به نیت ها آگاه است و به شما کمک میکند..
هنوز سوار ماشین ها نشده بودیم که نام مسجد امام مهدی علیه السلام بلوار هجرت مطرح شد .
گفتند : بزرگه و حیاط بزرگ داره…
بچه های واحد فرهنگی روز دوشنبه ۱۷ دیماه مسجد رو دیدند و پسندیدند و تصمیم به دعوت از سخنرانان و کارشناسان و ….گرفتیم.
ان شاالله اعتکاف امسال در خدمت این مادر عزیز نیز خواهیم بود …
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش…
کمترین/ مجتبی رمضانی