نکش پا رو خاکا …
#زمزمه
شب ششم محرم ۱۳۹۹
نکش پا رو خاکا، جلو چشم دشمن
لبت غرق خونِ، همه هستیِ من
به دامادیِ تو، ندارم امیدی
زیر سمِ اسبا، چه قدی کشیدی
پر از زخم کاریِ رو پیکرت
تو دستای کی بوده موی سرت
دلِ آسمون از غمِ تو گرفت
بمیرم برای دل مادرت
بمیرم عمو جون چرا وا شد ابروت؟
بمیرم که نیزه نشسته توو پهلوت
جای تیغ و تیره روی پیرهنِ تو
چرا پاره پاره است تمومِ تن تو؟
جلو چشم من دست و پا میزنی
چرا مادرم رو صدا میزنی
داری میبینی که چقد بی کسم
تو آتیش به هستیِ ما میزنی
میگردم پیِ تو، میونِ غبارا
تنت رفته زیرِ، پای نیزه دارا
با این زخم پهلو، با این زخم سینه
میفتم دوباره، به یاد مدینه
میبینم که دستت شکسته ولی
من این لحظهٔ سخت و سر میکنم
من این نالههای دم آخرت
یاد نالهٔ پشت در میکنم