گره خورده کارم …
سبک #زمزمه
شب نهم محرم ۱۳۹۹
گره خورده کارم بالای سرِ تو
یه دریای تیره روی پیکرِ تو
میبینم که راهی برا موندنت نیست
توو خیمه امیدی به برگشتنت نیست
با دستای خالی بدون سپر
با لبهای تشنه نمیرفتی کاش
تو که پا گذاشتی کنار فرات
یکم آب میخوردی آخه، داداش
چشای ربابِ که مونده به راه
جلو خیمه داره قدم میزنه
ببین اصغر رو بس که تشنه شده
داره هی لباشو بهم میزنه
چه سخته که سرو و زمینگیر ببینم
نشستم تو رو یک دل سیر ببینم
تا خونِ چشاتو به صورت کشیدم
از این گریهٔ تو خجالت کشیدم
پاشو تا حرم بی علمدار نشه
بذار به نگاهِ تو تکیه کنم
اگه تیرا از چشم تو در بیان
میخوام پا به پای تو گریه کنم